بهار امد و با خود گل اورد
تابستان امدو با خود گرما اورد
پاییز امد با خود مدرسه را اورد
زمستان امد و با خود برف را اورد
حالا این وسط تو چیکاره ای !؟
بهار امد و با خود گل اورد
تابستان امدو با خود گرما اورد
پاییز امد با خود مدرسه را اورد
زمستان امد و با خود برف را اورد
حالا این وسط تو چیکاره ای !؟
تلفظ صحیــح چهارمیــن روز هفتــه کدام است ؟!
.
.
.
.
چارشنبــه ؟
چاهار شنبــه ؟
چهار شنبــه ؟
.
.
.
هیچکدوم ، سه شنبــه صحیــح است !
حتـما دانشجو هم هستــی ؟
تو مثل خورشید هستی . می دونی چرا؟ چون با همون نگاه اولت می شد فهمید که از پشت کوه اومدی !
ﭘﺴﺮﺍ ﻧﻴﺎﻥ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺧﻮﺍﻫﺸﻦ ، ﺩﻭ ﮐﻠﻮﻡ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴـــــــــﻢ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻳﻢ . .
.
.
.
.
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﻢ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮ ﻓﻮﺿﻮﻟﻲ که ﺍﻭﻣﺪﻥ ﭘﺎﻳﻴﻦ چه ﮐﻨﻴﻢ؟
ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺻﻼحه؟
ﻣﻦکه ﻓﮏ ﻧﮑﻨﻢ.... :|
رفتم خونه دانشجویی یکی از دوستام داشتم یکی از ظرفای چرب مورچه زدشو می شستم اومده بالا سرم میگه ای وای چی کار می کنی داری ظرف و می شوری؟ گفتم پــ نــ پــ مورچه ها هوس آب تنی کرده بودن آوردمشون حموم!
رفتم چشم پزشک میگه واسه سرخی چشمتون اومدین؟ می گم: په نه په! سرخیش عادیه وسطش سیاه شده --
گفتم چندیست دچار درد و مآتم شده ام
چون شمع که می سوزد کم شده ام
گفتا نکند که عاشق من شده ای؟
گفتم پ نه پ عاشق عمه ات شده ام
دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمار سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن!!!
میخوام برم خونه چشام قرمزه ... به رفیقم میگم چشام قرمزه؟
میگه آره میخوای همینجوری بری ؟
پَ نه پَ وایمیسم تا سبز شه بعد حرکت میکنم ...
عاقد سر سفره عقد : عروس خانم وکیلم؟
پَــــ نَ پَــــ دکتری ! دعوتت کردیم سطح علمی مجلس بره بالا!!
با بابام رفتیم بنگاه میگم آقا مزرعه دارین؟ میگه میخواین بخرین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما مترسکیم اومدیم دنبال کار،گفتیم مارو تو یه مزرعه ای چیزی نصب کنید..!
دارم تو کوچه راه میرم یه خانمه با ماشین رفت تو چاله آب پاشید همه صورتم
و لباسام خیس شد، وایساده میگه وای خیس شدید ؟
پ نه پ دیدم یه خانم محترمی مثل شما رانندگی یاد گرفته...اینا اشک شوقه
تو کلاس هی میگفتیم "استاد خسته نباشید". استاد میگه یعنی وفت تمومه؟ گفتیم پ ن پ همین الان از اتاق فرمان اطلاع دادن که ۱ ساعت به تایم کلاس اضافه شده!!
با هزار ترس و لرز بسته های پول رو بردم بانک، کارمنده می گه:
می خوای بریزی به حساب؟
گفتم: پَ نه پَ!!
عاشقتم! اومدم بریزم به پات
یارو با حیف نون داشتن فیلم جنگی خفن نگاه می کردن
آخر فیلم یارو جوگیر می شه، سینه خیز می ره تلویزیون رو خاموش کنه
بر می گرده می بینه حیف نون تیر خورده مرده!
دختر خانمای عزیز!
درسته گفتن سر سنگین باشین،
ولی منظورشون با کلیپس نبوده ها!
اگر دیدی دختری بر درختی تکیه کرده
برو کمکش چون کیلیپسش تو شاخه ها گیر کرده
ﻳﺎﺭﻭ ﻣﻴﺮﻩ بالای درخت چنار ازش میپرسن چیکار میکنی؟
میگه دارم توت میخورم!
میگن الاغ اون درخت چناره,
میگه الاغ خودتی توت تو جیبمه
پدر به پسر:
کلاغه خبر آورده که سیگار می کشی!
پسر:
خودت چی می کشی که با پرنده ها حرف میزنی!
بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا می کردند که ناظم میاد تو با عصبانیت می گه:
اینجا طویله است؟
یکی از بچه ها می گه: نه آقا اشتباهی اومدید!
اصن یه وضعی
امروز یه دختره رو تو دانشگاه گرفتن!
آخه هیچی سرش نبود
ساپورتم پوشیده بود!
حراست دانشگاه: این چه وضعیه؟!
گفت :مگه پسرا هم باید حجاب کنن!
اونوقت من :-|
پسره: O
حراست :-$
پسرا o_O
به یارو میگن چرا سرت رو خیس نکرده شامپو میزنی؟
میگه اگه سواد داشته باشی نوشته مخصوص موهای خشک!
عدم امنیت چیست:
عدم امنیت یعنی توی یه توالت باشی که فاصله سنگ توالتش تا در، بیش از 1 متر باشه، درش قفل نداشته باشه، و رو به بیرون باز بشه، همش باید نیم خیز و آماده، مثل خط شروع دوی سرعت حالت بگیری
فقط آسمون ایران میتونه:
کمی! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده! در برخی از نقاط باشه. . .
( آخر ادبیاته این جمله)!
پدر: می خوام امسال معدلت 18 بشه!
پسر: قول میدم بیست بشم!!
پدر: شوخی نکن!!!
پسر: خودت اول سر شوخی رو باز کردی!!!!
به یه زنبوره میگن تا حالا شده تو ده دقیقه سه تا گل بخوری !!! زنبوره میگه: مگه من استقلالم !!!!
پرسپلیس ها پرچما بالا
یادش بخیر بچگی ها ...
گرمایی که از شاشیدن تو خودمون موقع خواب حس می کردیم
توی آغوش هیچکدوم از عشقای پوچ امروزی پیدا نمی شه
دیروز رفتم نوشابه بخرم
گفتم نوشابه 1/5 لیتری می خوام
گفت خانواده یا کوچیک
گفتم پ
گفت خفه شو، حرف نزن، بدم میاد یاد گرفتن میگن پ ن پ
گفتم می خواستم بگم پنیر می خوام
گفت ببخشید ایرانی
گفتم پ ن پ آنگولایی بده
گفت وایستا بینم
گفتم: مادر!
گفت: جانم!
گفتم: درد دارم!
گفت: بجانم!
گفتم: خسته ام!
گفت: پریشانم!
گفتم: گرسنه ام!
گفت: بخور از سهم نانم!
گفتم: کجا بخوابم!
گفت: روى چشمانم!
گفتم: پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت: اى خدا ذلیلت کنه، بمیرى راحت بشم از دست!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﺩﻭﯾﺪ
ﺁﻫﻮ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪ ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﺮ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ، ﻫﻤﺶ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺷﯿﺮﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺨﺮﻩ!
تعداد صفحات : 41